ریالیتی شو

p:۳۸
تهیه‌کننده‌ها اعلام می‌کنن:
🎤 «برای آرام کردن اوضاع و کشف حس واقعی، هر نفر یه قرار دونفره می‌تونه داشته باشه. نوبت توئه که انتخاب کنی.»


---

🔹 تو و هیونجین
تو انتخابت هیونجین می‌شه و قرار گذاشته می‌شه توی یه کافه‌ی خلوت کنار دریاچه. چراغ‌های زرد کم‌رنگ و موسیقی آرام.

هیونجین: «تو… نمی‌دونی چقدر دلم می‌خواست این لحظه رو داشته باشم.»
تو: «منم… ولی چرا هر بار که نزدیکم می‌شی، قلبم تند می‌زنه؟»

اون دستت رو می‌گیره و یه لحظه طولانی نگات می‌کنه. سکوت پر از حس نزدیکی، ولی همزمان می‌دونی جونگ‌کوک و بقیه پشت دوربین‌ها اینو می‌بینن. 😳


---

🔹 حسادت جونگ‌کوک
جونگ‌کوک که پشت صحنه منتظر بوده، نمی‌تونه آرام بمونه. دستاشو مشت می‌کنه و زمزمه می‌کنه:
جونگ‌کوک: «چرا هر بار که می‌ره کنار اون، من حس می‌کنم چیزی رو از دست می‌دم…»


---

🔹 لحظه‌ی صمیمی اما پرتنش
هیونجین نزدیک می‌شه و آهسته می‌گه:
هیونجین: «امشب… فقط می‌خوام بدونی که حتی جلوی همه، تو برام خاصی.»
تو قلبت سریع‌تر می‌زنه. دستاشو می‌گیری و لبخند می‌زنی.
هیونجین لبخند محوی می‌زنه و می‌گه: «پس یعنی من… هنوز یه فرصت دارم؟»

تو با نگاهی که ترکیبی از هیجان و اضطراب داره جواب می‌دی.


---

🔹 مصاحبه خصوصی بعد از قرار

تو: «حس کردم فاصله بین من و هیونجین کم شد… ولی جونگ‌کوک هم هنوز اونجا حضور داره و نمی‌دونم باید چی کار کنم.»

هیونجین: «امشب همه چیز واضح شد… دیگه نمی‌خوام هیچ فرصتی از دست بره.»

جونگ‌کوک: «می‌دونم هنوز رقابت دارم. ولی باید صبر کنم تا خودش تصمیم بگیره
*پایان*
دیدگاه ها (۶)

ریالیتی شو

ریالیتی شو

ریالیتی شو

ریالیتی شو

ببخشید مامان هرین حالش مثل قبل نیست و دیگه نمی تونه فعالیت ک...

ارمان عشق و نفرت پارت 5صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط